بخش بیست و ششم-در صحرای کربلا - رویارویی با حر موکب امام به شراف رسيد، در آنجا چشمه ي آبي وجود داشت، امام به جوانانش دستور داد تا آب بگيرند و فراوان هم بگيرند، آنان چنين کردند و سپس قافله به راه افتاد و صحرا را در مي نورديد که ناگهان يکي از ياران امام تکبير گفت.امام از اين کار در شگفت شد و به او فرمود: براي چه چيزي تکبير گفتي؟. - نخلها را ديدم. مردي